راههای انتقال و شیوع ممها
صورتهای جابهجایی ممها نیز متنوع است: تاثیر و تاثر و ارتباطات، تقلید، تجربه، خاطره، پراکسیس، یادگیری و…
یکی از صور جابهجایی ممها ارتباط است. سوار تاکسی میشویم، معامله میکنیم، بانک میریوم. این ارتباطات و تاثیر و تاثرها همه ماهیت ممتیک دارند.
تقلید دومین صورت جابهجایی است. البته در اینجا شکل منفی تقلید یعنی کورکورانه و سرسپردگی نیست که در جامعهٔ ما رواج زیادی دارد. منظور تقلید بهمعنای عام روانشناختی یا همان همانندسازی است. بههرحال، انسانها از رفتارهایی که میبینند، نوعی همانندسازی میکنند. تقلید و اقتباس ممکن است شکل سازنده و مثبتی داشته باشد و با عنصری از نقد، خلاقیت و ایجاد ارزش افزوده توام باشد و منشا تنوع و توسعهٔ فرهنگ شود. ولی اگر تقلید بهصورت منفی باشد، باید گفت:«ای دو صد لعنت بر این تقلید باد».
تجربه صورت دیگری از جابهجایی است. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، تجربهٔ زیستن در این سرزمین به ما میگوید چنین کن و چنان نکن؛ این خوب است و آن بد؛ این کارآمد است و آن نتیجه نمیدهد؛ اگر این کار را بکنی(مثلا حقوق عمومی را رعایت کنی) حماقت است و اگر آن را نکنی(مثلا کلاهبرداری و رد شدن از چراغ قرمز) زرنگی است.
در بخشهای قبلی دربارهٔ این مباحث از منظر نظریههای دیگر بحث کردیم. در اینجا از نظریهٔ مم بحث میکنیم.
تجربههای زیستن در این سرزمین، پایههای ممتیکِ رانندگی و ترافیک ما را شکل میدهد. شما اجازه میدهید دیگران راحتتر بروند، رعایت میکنید و خطکشی، چراغ قرمز و مسیر را در نظر میگیرید. خیلی طول کشیده، ولی هنوز نتوانستهاید به مقصد برسید. چند نفر هم نگاه عاقلاندرسفیه به شما کردهاند. پس شکست میخورید. بهتدریج تجربهٔ زیستن در این سرزمین و رفتوآمد در خیابانها بهشما القا میکند که زرنگی بکن و برو. این شکلی از جابهجایی ممهاست.
صورت دیگر جابهجایی ممها خاطرههاست. میگویند «به من بگو خاطراتت چیست تا بگویم کیستی.» عارف شیدایی دست بهدعا شد که خدایا همه از آخر میترسند، عبداله از اول میترسد. خاطرات زیستن در این کشور بهما القا میکند دسیسهای در کار است. درنتیجه، معمولا علل شکست خویش را به بیرون فرافکنی میکنیم و کمتر در صدد رفع عوامل درونی شکست برمیآییم.
صورت دیگر پراکسیس است. عمل رهاییبخش و کنش انسانها میتواند وضع را تغییر دهد. الگوها و شیوههای اندیشیدن با پراکسیس تغییر میکند. کنشگران با الگوهای رفتاری تازه و خردهفرهنگهای جدید ممهای تازهای ترویج میدهند و در نتیجه، کپیهای جدیدی صورت میپذیرد، نسخههای تازهای بهوجود میآید و تجربههای نوینی شکل میگیرد.
صورت دیگر انتقال ممها یادگیری است؛ یادگیری برای زیستن متفاوت و با ارزشهای و خلقیات دیگر. مردم میتوانند یاد بگیرند طور دیگری ببینند و طور دیگری زندگی کنند.
همهجای دنیا با تغییر پیش رفته است. هیچوقت مردم کشورهای اسکاندیناوی از اول این اینطور نبودهاند. ژن غربی و ژن اروپایی موضوعیت علمی ندارد. بهاین ترتیب، چنانکه پیشتر گفته شد، نظریهٔ ممها میتواند تا حدی از عهدهٔ توضیح پویشها و کنشهای فرهنگی و تحول در خلقیات اجتماعی برآید.
قسمت۱: ممها چیستند؟
قسمت۲: ممها چگونه کپی و تکثیر میشوند؟
قسمت۳: حاملان و ناقلان مم.
قسمت۴: راههای انتقال مم.
قسمت۵: فرآیندهای ممتیک.
قسمت۶: عنصر کنش و دگرگونی.
برای مطالعهٔ بیشتر، و اگر به فرهنگ و رفتارشناسی ایرانیان علاقه دارید، کتاب را تهیه فرمایید.
متن بازبینی شده است/