تبیین نظریه داروین: تکامل از طریق انتخاب طبیعی
داروین سالها درباره گوناگونی، توارث، افزایش جمعیت، عمر زمین و تغییرات محیط زیست به تفکر پرداخت. او میکوشید منشا انواع حیوانات را بفهمد. یک روز آخرین قطعه پازل در جای خود قرار گرفت.
بینش درخشان او این بود: هر نوعی از حیوان بچههای بسیار بیشتر از تعداد که میتوانند زنده بمانند به دنیا میآورد. بیشتر بچههای حیوانات پیش از بزرگ شدن میمیرند. در غیر اینصورت، جهان را مدتها پیش حیوانات پر میکردند. آنها چگونه میمیرند؟
برخی خوراک حیوانات شکارچی میشوند. برخی دیگر از گرسنگی میمیرند. برخی از بیماری تلف میشوند. برخی به سن بلوغ میرسند اما نمیتوانند جفتی پیدا کنند و نسلی از خود به جا بگزارند. فقط شمار کمی عملا موفق میشوند به سن بلوغ برسند و تولید مثل کنند.
اما چرا برخی میمیرند و برخی میمانند؟ چه چیز خاصی در این نجاتیافتگان وجود دارد؟ آیا آنها فقط خوششانس هستند؟ جوابی که داروین پیدا کرد گوناگونی افراد انواع بود.
در هیچ نوعی هیچ حیوانی دقیقا شبیه دیگری نیست. حیواناتی که دارای ویژگیهایی هستند که به آنها کمک میکند که غذای جانوران شکارچی نشوند یا در یافتن جفت موفقتر باشند، از آن دسته از خواهران و برادران خود که قاقد آن ویژگیها هستند بیشتر عمر میکنند.
تنها جانورانی که به بهترین شکل محیطزیست خود سازگار شده باشند آنقدر زنده میمانند که بزرگ شوند. جانوران ضعیف، کُند یا احمق، نخستین جانورانی هستند که میمیرند. داروین این پدیده را انتخاب طبیعی خواند، اما مردم اغلب مایلند آن را بقای اصلح بنامند.
اندک جانوران باقی مانده به بلوغ میرسند و تولید مثل میکنند. به سبب توارث، نسل بچههای آنها به والدینشان که به خوبی با محیط زیست سازگار شدهاند شباهت پیدا میکند. والدین آنها چون عموما دارای سودمندترین ویژگیها بودهاند، این ویژگیها را به نسل بعدی خودمنتقل میکنند. به اینطریق همه گوناگونیهای زیانآور از بین میروند اما گوناگونیهای سودمند منتقل میشود و انتشار میباید. داروین این پدیده را نسل بهبود یافته مینامید.
اما اگر محیط زیست حیوانات تغییر کند، چه پیش میآید؟ شرایط بقا ضرورتا یکسان نمیماند. با گذشت نسلها، جانورانِ باقیمانده دچار تغییرات و گوناگونیهای متفاوت و جدید میشوند و این خصوصیات را به فرزندان خود منتقل میکنند. هر چه محیط زیست بیشتر تغییر کند، انواع برای بقای خود در آن محیط باید بیشتر تغییر یابند.
داروین دریافت که اگر زمان کافی باشد، نوع حیوانی میتواند به حدی تغییرات در خود انباشته کند که دیگر شباهتی به آن نوع اصلی که از آن جدا شده است نداشته باشد. او این جریان را تبدل از طریق انتخاب طبیعی نامید.
یک نمونه کلاسیک از مشاهده فرگشت و انتخاب طبیعی در طبیعت، تغییر رنگ صنعتی در پروانه های منچستر است. تا قرن نوزدهم، شب پرههای منچستر عموما سفید رنگ بودند و بر سطح درخت های سفید رنگ به خوبی استتار می شدند.
در اثر انقلاب صنعتی، و ایجاد کارخانه های دودزای فراوان در آن منطقه، سطح درخت های منچستر دود زده و سیاه رنگ شد. در سطح درختان تیره و تار، پرندگان به راحتی میتوانستند بالهای سفید شب پره ها را تشخیص دهند و آنها را شکار کنند. در چنین شرایطی یک شب پرهای سیاه شانس بیشتری داشت تا از چشم شکارچیان گرسنه مخفی بماند و بتواند تولید مثل کند. در عمل همین امر رخ داد.
در اثر جهش تصادفی ژنتیکی، شب پره های سیاه رنگی ایجاد شدند . این شب پره ها به خاطر مزیت استتار بیشتر توانستند، بهتر از اقوام سفید رنگ شان از دید پرندگان شکارچی مخفی بمانند و تولید مثل کنند. در نتیجه، ظرف چند سال شب پره های سیاه در منچستر فراوان تر از شب پره های سفید شدند. اما در قرن بیستم، با پیشرفت فناوری و کاهش آلودگی هوا، وضعیت هوای منچستر هم بهتر شد. چون هوا دیگر مانند قبل تیره و تار نبود، درخت ها هم کم کم رنگ طبیعی خود را بازیافتند و مزیت استتار شب پره های سیاه هم از بین رفت. و باز شب پره های سفید در جمعیت غلبه یافتند.
زمان، همه آن چیزی است که برای تبدل نوعی به نوعی دیگر مورد نیاز است. نسلهای بیشماری از حیوانات، اندکاندک در حالی که با محیط زیست متغیر خود سازگار میشوند تغییر مییابند.
تحقیقات شخصی داروین به او نشان داده بود عمر زمین برای روی دادن فرگشت به آن اندازه طولانی بوده است که چگونگی به وجود آمدن هر موجود زندهای در آن قابل تبیین و توضیح باشد.
داروین احساس میکرد که همه انسانها، همه حیوانات و حتی همه گیاهان با یکدیگر نسبت دارند. در گذشتهٔ بسیار دور، موجود ذرهبینی زندهای نخستین بار پدید آمد و تمام اشکال حیات بر روی زمین از آن یک موجود بسیار کوچک به وجود آمد.
پس خلاصه نظریه فرگشت داروین چنین است:
- هر گروه یا جمعیتی از موجودات زنده گوناگونیهایی دارند؛ هیچ عضوی از گروه شبیه دیگری نیست.
- گوناگونیها از طریق توارث از والدین به نسلهای بعد انتقال مییابند.
- فراوانی بیش از حد طبیعی فرزندان به تنازع یا جدالی دائمی برای بقا در هر جمعیتی منتهی میشود.
- زندگی طولانیتر و تولید مثل بیشتر، در موجودات زندهٔ دارای گوناگونیهایی که به بقا و تولید مثل آنها کمک میکنند بیشتر از موجودات زندهای است که ویژگیهای سودمند را کمتر دارند.
- فرزندان موجودات زنده باقیمانده، گوناگونیهای سودمند را ارث میبرند و همین جریان در هر نسل جدیدی روی میدهد تا گوناگونیها به صورت خصلتهای مشترک درآیند.
- همچنان که محیط زیست تغییر میکند، موجودات زندهای که در این محیط به سر میبرند با شرایط جدید حیات سازگار میشوند و متناسب با آن تغییر میکنند.
- در طی دورانهای طولانی، هر نوع یا موجود زندهای میتواند به قدری در خود تغییراتی انباشته کند که نوع جدیدی مشابه نوع اصلی اما مشخصا متمایز از آن شود.
- همه انواع روی مزین به همین نحو به وجود آمدهاند و از این طریق همه با هم پیوند دارند.
درباره
منبع مطالب: خلاصه شده از فصل ششم کتاب داروین و نظریه تکامل.
توضیحات: در متن اصلی از واژه تکامل استفاده شده بود که در اینجا به فرگشت تغییر پیدا کرده است.