توضیح: «داستان فرگشت» مجموعه مطالبی ساده به همراه تصویر است که بر اساس کتاب «شاهد عینی: فرگشت» لیندا گاملین مناسب برای نوجوانان گردآوری شده است.
فسیلها، باقیمانده یا اثرات موجودات زندهای هستند که روی سنگها سفت شده و نقش گرفتهاند. از حدود سیهزار سال پیش انسانها فسیلها را یافته و شکارچیان عصر یخبندان از آنها گردنبند ساختند و احتمالاً اعتقاد به نیرویی جادویی فسیلها از همان زمان ایجاد شده است. مدتها پیش اعتقاد به به جادویی بودن فسیلها در سراسر دنیا وجود داشته است.
غذاهای افسانهای: مردم جنوب انگلستان که فکر میکردند فسیلهای جوجه تیغی دریایی، قرص نانهای افسانهای هستند، آنها را در آشپزخانههایشان نگه میداشتند تا تضمین کنند خانوادهشان همیشه نان و عذا برای خوردن دارند.
اسبهای فسیلی: این فسیل غیرعادی، قالب یا کالبد یک صدف است که به آن میوفورلا میگویند. خود صدف پوسیده و از بین رفته است. این حیوان شبیه به صدف خوراکی بوده و دو پوسته داشته که با یک ماهیچهٔ قدرتمند به هم متصل میشدند. این ماهیچه یک اثر مدور در هر دوسوی فسیل باقی گذاشته که دکتر رابرت پلات آن را به چشم تعبیر کرده است. با استفاده از تخیل میتوان آنها را گوش و بال در نظر گرفت و گفت:«زمین سعی کرده با نیروی آفرینندهٔ خود، سر یک اسب را بسازد»
انسان یک چشم: وقتی یونانیان باستان جمجمههای فسیلی این چنین را در جزیرهٔ سیسیل مدیترانه مییافتند، گمان میکردند متعلق به انسان غولپیکری است که یک چشم در پیشانی دارد. این باور منجر به افسانهٔ غول یک چشم شد. در واقع، این جمجهٔ یک فیل است و حفرهٔ پیشانی جایی است که رگهای خونی و مجاری تنفسی به خرطوم متصل میشدند.
کور کردن غول: روی یک گلدان از دوران باستان تصویری کشیده شده است که در آن اودیسه با یک نیزهٔ داغ آهنی، غول یک چشم را در غار خود که خوابیده است کور میکند.
سنگهایی از آسمان: پلینی(دانشمند رومی) معتقد بود که این فسیلها، سنگهایی هستند که هنگام خسوف از ماه به زمین میافتند. در سال ۱۶۶۷، نیلز استنسن لاشهٔ کوسهای را یافت و متوجه شد این فسیلها درواقع دندان کوسه هستند.
هیولاهای اسطورهای: طی آخرین عصر یخبندان، حدود چهل هزار سال پیش، خرس عظیمالجثه اروپایی مردند و بسیاری به فسیل تبدیل شدند. وقتی در قرون وسطی جمجهٔ این خرسها با دندانهای نیش بزرگشان کشف شد، گمان میکردند جمجمهٔ اژدهای آتشخوار است.
مارهای سنگی: در شمال انگلستان، گمان بر این که فسیل آمونیتهای مارپیچ باستانی(جانوران دریایی شبیه به حلزون) مارهایی هستند که یک قدیس آنها را به سنگ تبدیل کرده است. حتی افراد بومی روی این فسیلها سر مار را حکاکی میکردند تا این نظریه را اثبات نمایند.