داروین دو کار مهم برای خود در نظر گرفت. یکی، پرداختن بهمکانیزمی بود که فرگشت از طریق آن روی میدهد. مکانیزم مورد نظر او، انتخاب طبیعی بود که امروزه هم بهعنوان دلیل اصلی فرگشت مورد قبول است.
کار دیگر وی جمعآوری مدارک کافی برای متقاعد کردن مردم بهپذیرش نظریهٔ تکامل(فرگشت) بود. برخی مدارک و شواهد مربوط بهفسیلها یا توزیع گیاهی و جانوری بودند. شواهد مربوط به موجودات زنده نیز اهمیت یکسانی داشت. این مسئله بهقدری واضح بود که در سال ۱۸۳۶ نوشت:«تمام گونهها زمانی تنوعی داشتهاند و انواع مختلف موجودات بهتدریج بهگونهها تبدیل شدند.» چنین گفتههایی از زبان طبیعتشناسان ارزش چندانی نداشت، اما داروین نمیتوانست آنها را نادیده بگیرد، زیرا اطلاعات زیادی را گردآورده کرده بود که صحت آنرا نشان میداد.
بخش مهمی از شواهد داروین الگوی یکسان استخوانبندی دست و پای پستانداران بود؛ چنین شباهتهایی نشان میداد که در گذشته آنها همگی به یک گونهٔ خاص تعلق داشتهاند.
دست شامپانزه: بازو و دست شامپانزه بهالگوی بنیادی مهرهداران بسیار نزدیک است زیرا پنج انگشت و پنج استخوان دست و مجموعهای از استخوانهای کوچک در مچ و دو استخوان در ساعد و یک استخوان در بازو دارد. در تصیر زیر این تفاوتها مشخص شدهاند.
ارکیدههای زنبوری: این ارکیدههای زنبوری مدیترانهای بسیار شبیه به هم هستند، اما نمیتوان آنها را بههم پبوند زد. بنابراین هر یک از آنها به یک گونهٔ خاص تعلق دارد. هرگونه با نوع متفاوتی از حشرات گردهافشانی میکند و اینکار یک مکانیزم مستقل بهحساب میآید. داروین و رافینسک(طبیعتشناس آمریکایی) هر دو بهگونههای مشابه پرداختهاند. واضح است که آنها از یک گونه نشدت گرفتهاند. احتمالا گونهٔ اولیه به زیرگونههای مختلفی تبدیل شده است.
بال خفاش: دست و انگشتان خفاشها زیر غشای بال قرار گرفته است. شباهت بین ساختار بال خفاش و بالهٔ شنای دلفین دلیل قاطعی بر تکامل است.
بال جغد: جغد نیز مانند تمام پرندگان، دو انگشت از پنج انگشت خود را از دست داده است. سه انگشت باقیمانده نیز به هم متصل شدهاند. علیرغم این تفاوت، طرح اصلی بال پرنده مانند دیگر مهرهداران خشکی(پستانداران، پرندگان، خزندگان و دوزیستان)است.
زائدهٔ جلویی آرمادیلو: آرمادیلو مانند موش کور، یک حیوان گورکن است. پس پاهای جلویش کوتاه و قدرتمند است تا بتواند در زمین کند و کاو کند. یکی از استخوانهای ساعدش تا جلوی آرنج ادامه یافته و اهرمی قدرتمند را شکل داده که ماهیچهها به آن متصل هستند.
بالهٔ شنای دلفین: دلفین که یک پستاندار دریایی است استخوانهای دستش بسیار کوتاه و قدرتمند شدهاند، زیرا این حیوان بهجای دست به باله نیاز دارد. استخوانهای انگشتان گسترده شده تا از باله پشتیبانی کنند. استخوانهای پای عقبی دلفین به کلی از بین رفته است.
پای اسب: تغییرات چشمگیر را میتوان در الگوی اسکلت اسب مشاهده کرد. پاهای اسب برای سرعت در دویدن، باید بلند و قدرتمند باشند. استخوانهای پا بلند و باریک هستند، اما بلندی آن نباید از قدرتش بکاهد. بلکه استخوانهای دست و انگشتان بلندتر شده و قدرت بیشتری پیدا کردهاند و چهار انگشت از بینرفته و انگشت میانی ضخیم شده و به شکل سم درآمده است.
تنبل با دو شست: همانطور که از نامش برمیآید، تنها دو انگشت در دستانش دارد و سه انگشت دیگرش را از دست داده است. او بیشتر به دو چنگال ساده و قدرتمند برای آویزان شدن از درختان نیاز دارد.
توضیح: «داستان فرگشت» مجموعه مطالبی ساده به همراه تصویر است که بر اساس کتاب «شاهد عینی: فرگشت» لیندا گاملین مناسب برای نوجوانان گردآوری شده است.