برای مدت های طولانی چنین تصور میشد که انقراض تعداد بسیار زیاد جانوران بزرگ ناشی از تغییرات آب و هوایی بوده است. ولی انسان شناس آمریکایی پل مارتین نشان داد که ممکن است انسان این گونهها را از بین برده باشد.
مارتین بر این نکته تاکید دارد که غالب گونه های منقرض شده پستانداران گیاهخوار یا پرندگان بیپروازی بودند که وزن آنها بیش از ۵۰ کیلوگرم بوده و از نظراندازه برای تغذیه انسان مطلوب بودهاند . او همچنین انقراضهای مشابهی را در بخش های جنوبی آمریکای شمالی کشف میکند و با توجه به زمان این انقراضها به این نتیجه میرسد که انقراض آنها همزمان با تکامل یا ظهور گروه های انسانی با تکنیک های پیشرفته شکار صورت گرفته است.
برای نمونه در آفریقا، جایی که نوع انسان در آنجا تکامل پیدا کرده انقراض گونه های بزرگ قبل از نیمکره شمالی صورت گرفته است. به هر حال تعیین تاریخ دقیق این انقراضها و مشکل تر از آن ایجاد ارتباط بین آنها و تغییرات فرهنگی در گروه های انسانی کار بسیار مشکلی است. اثبات چنین رابطه ای در آمریکای جنوبی نیز به هماناند ازه مشکل است. مارتین بر آن است که ۳۵ جنس مشتمل بر ۵۵ گونه در انتهای آخرین یخبندان (ویسکانسین) منقرض شدهاند . این تعداد ۲ برابر انقراض هایی است که طی تمام یخبندان های قبلی صورت گرفته است. طی دوره انقراض، آب وهوا در حال بهبود بوده است.
این مقایسه، این تصور را تقویت میکند که عامل دیگری به جز تغییرات آب وهوا مسئول انقراضها بوده است. بنابراین منطقی به نظر میرسد که امکان تاثیر شکارگری انسان مورد توجه قرار گیرد. مردم شناس دیگر آمریکایی دونالد گریسون اخیرا نشان داده است که همزمان با انقراض پستانداران بزرگ افزایشی در میزان انقراض پرندگان آمریکای شمالی (از توکا گرفته تا عقاب) وجود داشته است.
از آنجا که ممکن است انسان نقشی در انقراض این پرندهها نداشته باشد تردیدی در مورد فرضیه مربوط به نقش انسان در انقراض پستانداران بزرگ پلیستوسن به وجود میآید. از طرف دیگر به خوبی ثابت شده است که انسان طی ادوار تاریخی نه چندان دور حیوانات درشت، کم تحرک و رامی را که معمولا تولید مثل کندی داشتهاند از بین برده است. بنابراین شواهد غیرمستقیم و قدرتمندی در تائید فرضیه مارتین در دست است.
اختلاف نظر در این مورد میتواند ادامه داشته باشد ولی اگر چه احتمالا همه پستانداران بزرگ تنها تحت تاثیر یک عامل منقرض نشدهاند ولیکن مطالعات رو به ازدیادی نشان داده است که زمان انقراض گونه های بزرگ جثه با رسیدن یا افزایش تراکم جمعیت انسانی همزمان بوده است. احتمالا تکنیک های جدید اجازه خواهد داد که نوع دقیق گونه هایی را مشخص کرد که باقیمانده خون آنها بر سطح ابزارهای ماقبل تاریخ مانده است. از این طریق میتوان نشان داد که کدام یک از حیوانات بیشتر از بقیه مورد شکار انسان های اولیه واقع میشدند.
به نظر میرسد که اپوسوم غول پیکر، ومبت کرگدن شکل و مار پیتون ۵ متری همگی از گروه جانوران خیالی بوده باشند. ولی لودویک لیشهارت مکتشف مشهور استرالیایی معتقد است که میتوان برخی از این جانوران را در مناطق دورافتاده شمال استرالیا پیدا کرد. او میگوید که تا همین ۲۰هزار سال گذشته این جانوران در مناطق مختلف استرالیا وجود داشتهاند . ولی چرا این جانوران درشتاند ام منقرض شدهاند ؟ آیا عامل انقراض این موجودات تغییرات آب و هوایی بوده یا اینکه انسان شکارگر آنها را نابود کرده است؟
علل انقراض این جانوران موجود جدل های علمی پایان ناپذیری است. در زمانی که ماموت های پشم آلود و ببر دندان خنجری در اروپا پرسه میزدند، در استرالیا برخی از جانوران بسیار نادر و منحصر به فرد وجود داشت. سپس در یک دوره از انقراض جمعی آنها نظیر دایناسورها از میان رفتند. بیش از ۱۴۰ سال است که دانشمندان در مورد عوامل انقراض این جانوران جدل میکنند. نظریههای مربوط به انقراض جانوران بزرگ متعددند ولی دو نظریه عامل آب و هوایی و عامل انسانی ساده و قدرتمندتر از بقیه هستند. نظریه عامل انسانی، اقدامات انسان شکارگر را در تغییر اکوسیستم های طبیعی و همچنین شکار آنها را مهمترین عامل انقراض جانوران درشت میداند. این نظریه بومیان استرالیایی را عامل از میان رفتن این جانوران میداند.
این نظریه بر اساس همزمانی حضور و پیشروی بومیان استرالیا در این قاره و نابودی گونه های درشتاند ام استوار است. مکانیسم از میان رفتن این جانوران شکار آنها توسط انسان بوده است، حیوانات درشتاند ام از نظراند ازه برای گروه های کوچک انسانی منبع غذایی مطلوبی بودهاند . علاوه بر این شکار چنین جانورانی راحت تر از شکار جانوران کوچکاند ازه بوده است. در هر حال در بررسی نقش انسان بومی استرالیایی در انقراض حیوانات درشت باید به این نکته توجه کرد که همپوشی طولانی مدتی بین حضور انسان و حضور این جانوران بوده است. نظریه آب و هوایی انقراض گونه های درشت بر آن است که تغییرات آب و هوایی موجب تغییرات رویش گیاهی و افزایش دوره های خشکسالی و همچنین شدت یافتن پدیده فصلی شدن آب و هوا شده است.
این نوسانات در آب و هوا میتوانسته باعث جابه جایی، کاهش جمعیت و نهایتا انقراض برخی از این گونهها شده باشد. کشف گور دسته جمعی تعدادی از این گونه در منطقه «آلکوتا» در شمال استرالیا میتواند به عنوان شاهدی بر تاثیر عامل آب و هوا بر انقراض گونه های درشتاند ام تلقی گردد.
طی ۱۲ سال گذشته دکتر پیتر موری از موزه استرالیای مرکزی و یک گروه از همکاران او مشغول کاوش فسیلها در آلکوتای استرالیا بودهاند . آنها اخیرا توانستهاند کشف مهمی صورت دهند، آنها تعداد زیادی اسکلت از یک پرنده غول آسایی به نام Ilbandoris یا پرنده طوفان یافتند.
پرنده طوفان متعلق به خانواده Dromornithidae است که بزرگترین گونه های آن به ارتفاع سه متر و وزن ۵۰۰ کیلوگرم میرسیدند. ولی چرا باید تعداد زیادی پرنده غول پیکر در یک نقطه تجمع کرده باشند؟ ممکن است جریان آب اسکلت پرندگان را در یک نقطه جمع کرده باشد. یک احتمال دیگر نیز وجود دارد. ممکن است پرندهها در یک دوره خشکسالی به دور یک منبع آب کوچک تجمع یافته و سپس از تشنگی تلف شده باشند. دکتر موری میگوید در خشکسالیها جانوران تمایل به تجمع در اطراف آخرین منبع آب داشته و وقتی که همه منابع پیرامون را به مصرف رسانند از میان میروند.
«هنک کودهلپ» از دانشگاه نیوساوت ویلز استرالیا معتقد است که انقراض گونه های درشت محصول مجموعه عوامل متعدد و پیچیده ای بوده است. این دانشمند معتقد است که مانند بسیاری دیگر از پدیده های زیستی عوامل یگانه و منفرد مسئول انقراض گونه های غول آسا نبودهاند . مجموعه متنوعی از عوامل از جمله آب و هوا و شکار انسانی باعث انقراض این گونهها شده است.
یکی از عواملی که به نظر کودهلپ بر بقای گونه های درشت تاثیر داشته تغییرات در محیط زیست طبیعی آنها بوده است. اگر چنانچه تغییرات ایجاد شده در محیط زیست این جانوران باعث کاهش جمعیت آنها شده و آخرین آنها توسط انسان شکار شده باشد عامل انقراض نباید انسان تلقی گردد. یکی از عوامل مهمی که اجازه نمی دهد عوامل انقراض این گونهها مشخص شود عدم وجود تکنیک هایی است که بتواند باقیمانده های یافت شده را تعیین عمر نماید. تکنیک های سن یابی باقیمانده فسیلی دقت زیادی ندارد و طبعا برای بررسی پدیده های طبیعی که طی هزاره های اخیر واقع شدهاند چندان قابل اطمینان نیستند.
برخی از این روشها خطای دقتی برابر با ۵۰۰۰ سال دارند که طبعا برای بررسی انقراض این گونهها نامناسباند . علاوه بر این در تلاش برای تعیین عوامل انقراض گونه هایی که طی ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال گذشته از میان رفتند در میان دانشمندان اجماع نظر وجود ندارد. چرا باید پاسخ دادن به سوال مربوط به عوامل انقراض گونه های کلان اهمیت داشته باشد؟
دکتر «کودهلپ» معتقد است که میتوان از زمان اکولوژیک و وقایع اکولوژیک درس هایی آموخت. ما فقط میتوانیم از طریق نگاه کردن به فسیلها چیز بیاموزیم و تلاش کنیم که دلایل وقایع صورت گرفته را مشخص سازیم. دیرین شناسان معتقدند که در تفسیر باقیمانده های فسیلی رعایت احتیاط ضروری است، پیروی یک جانبه از تئوری های ساده میتواند گمراه کننده باشد. تئوری های ساده هنگامی که شما در حال تفسیر شواهد معدود و انتخاب شده ای هستید میتواند اثرات نامناسبی بگذارد.